یکشنبه، آذر ۱۱، ۱۳۸۰
ديشب كه داشتم مي رفتم خونه، باران خيلي خوبي مي باريد، من عاشق بارون هستم. با اينكه شمالي هستم و كلي بارون ديدم اما باز هم بارون را دوست دارم.
من عاشق راه رفتن و قدم زدن در باران هستم، وقتي هم كه زير بارون قدم مي زنم، معمولا شعر مي خونم. شعر “باران مي بارد”ي كه اميد خونده.
“باران مي بارد امشب ..... دلم غم دارد امشب..... زير باران با تو بودن برده ميل زندگي را زمن ....رفته اي تو ..... .”
ديشب هم از اون شبهاي باروني بود... .
نویسنده: ناصر ساعت
۹/۱۱/۱۳۸۰ ۰۹:۴۲:۰۰ بعدازظهر
لینک