یکشنبه، تیر ۰۹، ۱۳۸۱
جمعه شب، خونه ما را دزد زده !
خونه ما كه نه حيات خونه ما را !
و يك فروند دوچرخه و چند جفت كفش را به سرقت برده
اي دزد نامرد. ان شاالله با دوچرخه بري زير ماشين و له بشي !
-----
راستي سه شنبه يك امتحان دارم سه شنب صبح.امروز به هر دري زدم نتونستم كتابشو گير بيارم و اما عصري خدا رحم كرد و كتاب را گير آوردم. شانس آوردم چون اگه كتاب را نداشتم چه جوري مي خواستم دو ساعت سر جلسه امتحان خالي بندي كنم.. شب امتحان هم يك حالي داره براي خودش ها !يكي داشتيم كه شب هاي امتحان اين شعر را مي خوند::
..كه امشب شب عشقه، فقط امشب و داريم...
آخه مگه بيكارم يك درسي كه نه به درد دنيا مي خوره نه به درد آخرت، يك ترم خودمو علافش كنم.
يك شب مي خونم و راحت مي شوم از دستش.. همون يك شب هم زياديش هست..
حالا چند بايد بگيرم.. 17 يا 18 ! ( فعلا مواظب باش نيافتي)
نویسنده: ناصر ساعت
۴/۰۹/۱۳۸۱ ۰۹:۵۵:۰۰ بعدازظهر
لینک