دوشنبه، آبان ۲۸، ۱۳۸۰
با رعايت ادب و احترام نسبت به تمامي خوانندگان اين صفحه:
من با حرفهاي زير موافقم كه مي گن:
زمين وب لاگ جای کاشت؛ داشت؛ و برداشت نيست. اين زمين متعلق به
وبلاگ نويسه؛ اصلاْ می تونه ولش کنه؛ علفهای هرز همه جاش رو بگيره ...
مخصوصا در مورد صفحه من، كه دوست دارم يك دفترچه خاطرات باشه كه هر موقع دلم خواست بنويسم .و هر موقع حرفي از روي تنهايي داشتم اينجا بزنم. اما من بعضي اوقات كه بعضي از وبلاگ ها را مي خونم احساس مي كنم كه بعضي هاشون انگار مجبورن كه هر روز مطلب بنويسند! يعني شده مثل يك روزنامه كه بايد هر روز پرش كنند ولو با مطالب كم ارزش(البته به كسي بر نخوره ها، مطالب همه دوستان با ارزش و پر محتواست!)
من يك زماني در نشريه اي در دانشگاهمان كار مي كردم و يك جورايي سردبيرش بودم، يادمه كه بعضي اوقات،مجبئر بوديم براي پر كردن نشريه، بعضي مطالب چاپ كنيم فقط به اين خاطر كه نشريه پر بشه !اما دوست ندارم اينجا اين جوري بشه.
به خاطر همين هم اسمشو گذاشتم: وبلاگ هاي تنهايي من! يعني وقتي تنها شدم و غصه اي و درد دلي و حرفي داشتم ميآيم اينجا و كلي درددل مي كنم و ...
خوب زيادي تلخ نشه!
به اميد حرفي ديگر!
نویسنده: ناصر ساعت
۸/۲۸/۱۳۸۰ ۰۸:۴۴:۰۰ بعدازظهر
لینک