سهشنبه، مهر ۲۳، ۱۳۸۱
سعي ميكنم كوتاه بگم:
چند روز پيش با يكي از دوستام، سر گرفتن يك cd بحثمون شد. اون دوستمون cd را برداشت و با خودش برد. در حالي كه من شديدا بهش نياز داشتم. البته اينو هم بگم كه علت بردنش شايد حرف بدي بوده كه من بهش زدم. !
اون كه رفت، من خيلي ناراحت شدم. در اين فكر بودم كه جوري حالش را بگيرم!! .. اما 5 دقيقه بعد از اينكه رفت، به من زنگ زد و گفت كه cd ها را گذاشتهآم داخل كمد و برو بردار !!
راستش بعد از اين رفتار شجاعانه دوستم، من از حرفي كه بهش زده بودم حسابي شرمنده شدم.! اون شب همش در فكر اين ماجرا بودم و در فكر كاري كه دوستم كرده بود.
واقعا اينجور كارها يك شجاعت خاصي ميخوان. شايد بشه خيلي راحت توجيه كرد كه اين كار از روي ترس هست و باعث شكستن غرور مي شه. !در صورتي كه دوستم با اين كارش به من درس بزرگي داد. باور كنيد هنوزم هم در يادم است. اصلا نميتونم اين موضوع را فراموش كنم !
بعد از اين ماجرا، نسبت به اين دوستم نظرم كاملا عوض شده و به عنوان يك آدم با شخصيت و شجاع نگاهش ميكنم---
هنوز هم به اون رفتارش فكر ميكنم. اينكه اگه اون رفتار رو نميكرد، من اون شب خيلي نارحت ميشدم و شايد در پي عمل متقابل هم بر مياومدم. حداقلش اين بود كه ناراحتياش در دلم ميموند و احتمالا يك جايي خودش را نشون ميداد..
اما با اون كارش، نه تنها به من چيزهاي باارزشي ياد داد بلكه باعث شد كه كينه و دشمني تبديل به يك دوستي خوب و ارزشمند بگردد.
------
خيلي اوقات كوتاه اومدن و شجاع بودن( بعضي ها شجاع بودن را ترس معني مي كنند.) مي تونه خيلي خيلي از مشكلات را حل كنه. كافيه به جاي اينكه همش خودمان را ببينيم يك نگاهي هم به ديگران داشته باشيم.
نویسنده: ناصر ساعت
۷/۲۳/۱۳۸۱ ۱۱:۰۳:۰۰ بعدازظهر
لینک