پنجشنبه، اردیبهشت ۱۸، ۱۳۸۲
امشب یک حس بدی به من دست داده.
یک جورایی به تمام دوستانم که از این کشور رفتند و الان دارن اونور به خوبی و خوشی زندگی می کنند حسودیم می شه.
به خودم دارم لعنت می فرستم که فرصت داشتم و نرفتم.
آخه چه مملکنی برای ما ساختند؟ ...
من عقده ای شده ام. چند ماه هست که دارم یک برنامه را دانلود می کنم اما نمی شه. آخه این هم امکانات هست که ما داریم ؟ باور کنید این نیمچه چیزی هم که هست بیشتر شکنجه هست تا امکانات. این چیزهایی که اسمشون را امکانات و اینترنت و توسعه و ...گذاشته اند بیشتر توهین هستند تا خدمت. . اینها دهن کجی هستند به تمام بچه های با استعداد ایرانی که می تونن با هم سن های خارجیشون رقابت کنند. و تعدادشون کم هم نیست.
فکر کنم باید حاکم بزرگ را دعوت کنیم که یک سری هم به کشور ما بیاید. دیگه از غیرت و این حرفها گذشته.
نویسنده: ناصر ساعت
۲/۱۸/۱۳۸۲ ۱۲:۴۲:۰۰ قبلازظهر
لینک