جمعه، آذر ۲۳، ۱۳۸۰
ديروز نتونستم بنويسم.! البته الان اينجا ساعت دو و نيم شب هست و من تازه كارهام تموم شده. الان هم كه مي خواهم وبلاگ مي نويسم.
شايد جالب باشه اگه بدونيد كه من چه جوري وبلاگ بازي را شروع مي كنم !
بعد از تصمم گيري در مورد وبلاگ نويسي و وبلاگ خواني!-كه معمولا شبها و بعد از افطار هست. يعني حوالي ساعت 7،8 شب- اولين كاري كه مي كنم اينه كه mailbox را چك مي كنم تا ببينم كه چقدر mail دارم. اونهايي كه مربوط به وبلاگمي شه را مي خونم و اگه براي وبلاگ بشه مطلبي از توش در آورد روي يك تخته سفيد !!!(white board) كه دقيقا در روبرويم و روي ميز كارم هست مي نويسم. البته اين بورد كاربردهاي مختلفي داره. معمولا كارهاي درسي، كاري و وبلاگي را روي آن مي نويسم. ...
بعد مي روم سراغ صفحه وبلاگ خودم كه مطمئن بشم طوريش نشده و كسي هكش نكرده !!!!. البته بيشتر به اين خاطر به سايت خودم مي روم كه ببينم چند نفر مراجعه كننده داشتهام(از روي شمارنده اي كه اون پايين ته ته ها گذاشتم.)
بعدش شروع مي كنم به ديدن وبلاگ هاي ديگران. علاوه بر خوندن و لذت بردن از وبلاگ مردم، مزيتي كه برام داره اينه كه براي نوشتن گرم مي شوم. و معمولا ايده هايي هم از وبللاگ هاي ديگران بدست مي آورم.
سايتهايي كه معمولا مي بينم سايت عليداد و هودر و قاسمي و سلمان و ندا ! و البته پژمان. اينها را معمولا هميشه مي بينم اما علاوه بر اينها به وبلاگهاي ديگر دوستان هم سر مي زنم... البته به خاطرات هم يك سري مي زنم كه ببينم چيز جديدي داره يا نه !...
بعد كه چند تا از وبلاگ ها را خوندم . حسابي گرم شدم. شروع مي كنم به نوشتن .
مثل الان. :-)
نویسنده: ناصر ساعت
۹/۲۳/۱۳۸۰ ۰۲:۳۳:۰۰ قبلازظهر
لینک