سهشنبه، دی ۰۴، ۱۳۸۰
- آقا سلام-
- غذاي خوب چي داري؟
× هر چي بخواهين!
- پس زود يك غذاي مقوي و سالم به من بدين. پولش هم مهم نيست. سالاد و نوشابه و هر چي ديگه داري، كنارش بده.
× آي به چشم.
ديگه داشت از گشنگي حالم به هم مي خورد ، دقيقا 30(سي) ساعتي مي شد كه هيچي نخورده بودم. ديگه خسته و كوفته و گشنه و مرده شده بودم. حال هيچ كاري را نداشتم حتي وبلاگ نويسي!
واقعا چيزي نمونده بود كه تلف بشم.!
دستهاي آلوده را ديدم و حدوداي ساعت 26 شب خونه بودم !
هيج جا مثل خونه آدم نمي شه. گرم و نرم و با صفا (فقط يك چيزش كمه !)
نویسنده: ناصر ساعت
۱۰/۰۴/۱۳۸۰ ۱۰:۴۸:۰۰ قبلازظهر
لینک