پنجشنبه، خرداد ۰۹، ۱۳۸۱
رضا سروري، يكي از دوستان بزرگوار بنده كه الان در دانشگاه جورجيا phd برق مي خونند و از هم شريفي هاي قبلي ما بودند، ديشب به بنده email زده بودند .
(نمي دونم چه جوري) وبلاگ منو پيدا كرده بود و نظرشودر مورد وبلاگ گفته بود...
همچنين مژده داده بود كه به زودي وبلاگ خودشو راه خواهد انداخت، به نظر من كه خيلي جالب مي شه، چون هم از احوالات ايشون خبردار مي شويم هم اينكه با راه اندازي وبلاگ ايشون، بقيه دوستانشون هم كه قديما در شريف بودند وبلاگر خواهند شد.
رضا سروري با چند ديگه از بچه هاي كار درست دانشگاه، هم اتاق بودند. (اتاق 408 بلوك 3 طرشت 3-يا 420 طرشت 3!)
اين اتاق به اتاق دكترها مشهور بود ! اون سالهاي آخري كه ايشان در شريف بودند، سه تايي در امتحان ورودي دكتري برق شريف شركت كردند و از بين 30 نفر شركت كننده، تنها اين سه نفر قبول شده بودند.
بچه هاي اين اطاق شديدا فوتباليست هم بودند و هميشه هم هم تيمي بودند و به سبك خاصي هم بازي مي كردند..
در بسياري از مسابقات خوابگاه (كه بعضي هاشو هم ما برگزار كرديم) اول شدند.(فكر كنم اسم تيمشون هم هميشه فتح بود!)
هر موقع اين تيم دكترها به زمين مي اومد بقيه غلاف مي كردند و كنار مي كشيدند ...
هم اتاقيهاي رضا سروري ، يكي مسعود آگاه بود كه نفر اول يا دوم كنكور سراسري سال 71 (اگه اشتباه نكنم!) بود كه الان phd دانشگاه مريلند ميخونند.
مسعود، تقريبا همه كاره بود، هم فوتباليست، هم درس خون . مثلا دبير اولين كنفرانس دانشجوي برق ايران بود وامتحان ورودي كارشناسي ارشد هم جزء اولين ها بود !
بعديش، محمد هادي بليغ بود جزء اون گروه سه نفره قبولي دكتري برق شريف بود كه الان هر سه تاشون انصراف دادهاند و رفتند در آغوش كشور كفر ! :-) (اينـــــــــــــــــــــه)
هادي، اصفهاني بود ((با لهجهاي شديد!) -كه فريادهاي “آقا اوتي آخر“ش هنوز هم در گوشم هست- ) و الان برق واترلو كانادا مي خونه.
ياد اون روزها كه من هنوز كوچولو بودم ، شديدا به خير.
راستي در همه اين جريانات ياد مهدي هم مخصوصا به خير.
نویسنده: ناصر ساعت
۳/۰۹/۱۳۸۱ ۰۳:۱۰:۰۰ بعدازظهر
لینک