دوشنبه، مرداد ۲۱، ۱۳۸۱
ديشب بعد از مراسمي كه در مسجد دانشگاه بود (و البته شام به ما نرسيد!) بچهها را يكي كي توي حوض مسجد ميانداختند.
در واقع اين رسمي هست كه مدتهاست بين بچههاي مذهبي دانشگاه وجود داره وهميشه شب آخر مراسم، بعد از اينكه مردم مسجد را ترك كردند، يكي از بچهها را توي حوض مي اندازند و حسابي خيسش مي كنند. سالهاي پيش، يكي بود به نام حسين خندان كه فقط اونو خيس مي كردند.(در واقع رسم شده بود كه شب آخر مراسم، حسين خندان را خيس كنند!)
من هم كه منتظر يكي از بچه ها بودم، بعد از مراسم، با ديدن اوضاع وخيم و چپ اندر قيچي اونجا، فرار را بر قرار ترجيح دادم.
بعد شنيدم كه تقريبا همه كسايي كه بعد از مراسم مونده بودند، را خيس كرده اند!
حسابي شانس آوردم كه در رفتم.حسش نيود كه لباس عوض كنم. مخصوصا اينكه سرما هم خورده بودم!
نویسنده: ناصر ساعت
۵/۲۱/۱۳۸۱ ۰۳:۰۹:۰۰ بعدازظهر
لینک