یکشنبه، آذر ۲۴، ۱۳۸۱
امروز اولين ميان ترم درسهای این ترمم بود. يکي از همون درسهايي که اصلا خوش نمي آد! و فقط به اين خاطر گرفتمش که با ساعت حضورم در دانشگاه بخونه.
ديروز تا آخرهاي شب هيچي نخونده بودم. ساعت 12 شب بود که جزوه باز کردم و يک دور از روش خوندم. فقط مي خواستم ببينم که در مورد چي هست! خلاصه نزديکهاي ساعت 3 جزوه را يک دور خواندم. البته آخراش ديگه همراه با چرت زدن بود.
صبح زود به افق طاها (هم خانه اي نازگل!) از خواب بيدار شدم. يک دور ديگر به جزوه نگاه کردم. به غير از بعضي جاهاش بقيه همه جديد بودند !! فرصت نشد که تا آخر بخونم! نمي دونم تا کجاش را خوندم. فقط مي خواستم زود امتحانش را بدم و راحت بشوم. 15 دقيقه دير رسيدم! اما فکر کنم زود تر از همه نوشتم! سوالهاش خيلي آسان بود. اولش که رفتم سر جلسه، بالفعل 2 تا از 6 تا را بلد بودم. اما بقيه هم کم کم يادم آمده يا وحي شدند!! من خوشم نمي آد که ورقه را خالي بگذارم!...
در کل زيادي به خير گذشت.
-----
نویسنده: ناصر ساعت
۹/۲۴/۱۳۸۱ ۰۲:۱۰:۰۰ قبلازظهر
لینک