پنجشنبه، اسفند ۱۵، ۱۳۸۱
تحویل پروزه و ...
امروز تحویل پروژه های درسی بود که من ترم قبل در دانشگاه تهران ارایه کرده بودم.
امروز اصلا روز خوبی برای من نبود. حالم به این خاطر گرفته شد که یک گروهی بود که پروژه را خودشان انجام نداده بودند و درواقع یکی از بچه های سال بالایی براشون نوشته بود من هم تا حدودی از این ماجرا خبر داشتم.
یکی شون سورس ها را خوب خوب مسلط بود و خوب جواب می داد. اما اون یکی هیچی بلد نبود. طوری که من روی برنامه ای که اونها نوشته بودند بیشتر مسلط بودم!
خلاصه اینکه اونقدر سوال کردم که مطمئن بشه که بلد نیست و همش هم می خواستم اعتراف کنه...
در نهایت خودش گفت که قضیه چی بوده و اعتراف کرد که یکی دیگه براشون نوشته.
این قضیه تموم شد . اما من خیلی خیلی ناراحت شدم. چون اون شاگردم تمام غرورش را زیر پا گذاشت و یک حرفهایی در مورد خودش و در مورد نمره اش زد که من را خیلی ناراحت کرد. آخه وقتی می شه با چند ساعت وقت اضافه صرف کردن، پروژه را تموم کرد چرا نباید این کار را انجام داد ؟ آخه غروری که این جوری می شکنه چقدر قیمت داره ؟ چرا ارزون باید فروخت؟؟
من از موقع، وقتی یاد اون لحظه می افتم اعصابم خورد می شه و ناراحت می شوم و از هر چی استادی و تحویل پروژه بدم می آید...
در دومین ترم تدریسم در دانشگاه، اصلا خاطره خوب و خوش آیندی نبود.
نویسنده: ناصر ساعت
۱۲/۱۵/۱۳۸۱ ۰۹:۴۹:۰۰ بعدازظهر
لینک