چهارشنبه، آذر ۲۸، ۱۳۸۰
خرداد 79- مكان نمايشگاه كامپيوتر و ارتباطات:
داشتم از غرفه ها ديدن مي كردم، هر كسي يك دوربين گذاشته بود و فيلم آدمها را در مونيتورش نشون مي داد ! فقط همين بود.. اين بود آخرين تكنولوژي ما!...
در همين غرفه بود كه ويذه نامه ابرار اقتصادي را ديدم. نگاه كردم ديدم ويژه نامه نمايشگاهست و از شماره اش معلوم بود كه در ايام نمايشگاه هر روز چاپ مي شه.
اون روزها قسمت كامپيوتر ابرار را خيلي دوست داشتم و هر روز هم مي خوندمش.
داشتم با خودم فكر مي كردم كه چه خوب مي شه كه يك روزنامه كامپيوتر يا I.T داشته باشيم.
واين فكر داشت مثل خوره كلمو مي خورد . احساس مي كردم بدجوري نياز به يك همچين روزنامه اي در كشور داريم. حيفم مي اومد كه 20 تا روزنامه ورزشي داشته باشيم و يك روزنامه I.T نداشته باشيم.
خيلي دوست داشتم كه من اين كارو بكنم و يك نشريه I.T منتشر كنم كه بعدش مي تونست به روزنامه هم تبديل بشه. خلاصه در اون نمايشگاه تصميم خودمو گرفتم و به سرعت برگشتم خونه و طرحمو نوشتم....
يك مدت گذشت، اين فكر داشت كمكم از يادم مي رفت كه يك بار داشتم با يكي از دوستام صحبت مي كردم كه گفت: يك فكرخوب مي تونه موجي ايجاد كنه. آدمهاي بزرگ براي پياده كردن افكارشون از ادمهاي معمولي جامعه استفاده مي كنند. يعني اينكه اگه بخوان يك فكري را پياده كنند، از همه كس و همه چي استفاده مي كنند تا به هدفشون برسند..
اين حرفش روي من خيلي تاثير گذاشت و تصميم گرفتم هر طور كه شده فكرمو عملي كنم...
گروهي به نام I.T شريف در دانشگاه تشكيل داديم و تصميم گرفته كه نشريه چاپ كنيم. قرار شد دكتر تابش و مركز محاسبات دانشگاه هم كمكمون كنند. كمكم گروهمون فعالتر شده و مطالب شماره اولمون آماده شد. يك شب داشتم مي رفتم خونه كه يك دفعه به ذهنم زد كه شماره اول را سراسري چاپ كنيم، يعني با يكي از روزنامه ها صحبت كنيم كه براي ما چاپش كنند. و چه روزنامه اي بهتر از همشهري.
عطريانفر: ”شماره اول را 50 هزار نسخه مي زنيم تا استقبال جامعه را ببينيم ، اگر فيدبك خوبي داشت، شماره هاي بعدي را چاپ خواهيم كرد.”
سرمقالهاي براي شماره اول نوشتم و تمام افكارمو توش آوردم...
بالاخره روز 17 شهريور 79 چاپ شد و كلي استقبال.
بعد از استقبال مردم بود كه آقاي عطريانفر پيشنهاد داد كه صفحه انفورماتيك همشهري را راه بندازيم و به من هم پيشنهاد شد كه مسول صفحه باشم ! اما من كه نماينده يك گروه بودم و براي اينكه گروه را بتئنم حفظ كنم قبول نكردم. البته كلي درس و كار هم داشتم. فوق هم تازه قبول شده بودم و پروژه ليسانسم مونده بود...
البته چند ماه بعد ويژه نامه انفورماتيك همشهري چاپ شد...
نویسنده: ناصر ساعت
۹/۲۸/۱۳۸۰ ۰۹:۱۱:۰۰ بعدازظهر
لینک