جمعه، آذر ۲۳، ۱۳۸۰
چند روز پيش كه داشتم مطلب عليداد رو مي خوندم (روزه سكوت) اولش ناراحت شدم چون جوري نوشته بود كه انگار داره براي هميشه خداحافظي مي كنه. اما تا آخرش كه رفتم فهميدم كه قصد دارند روزه سكوت بگيرند.
البته كار خيلي خوبيه. در عين سختي. يعني براي خود من خيلي سخت و حتي غير ممكن هست كه اين كار رو بكنم !(البته ايده بدي نيست. دارم بهش فكر مي كنم!) اما نشان از بزرگي آدم داره.
من از وقتي مقاله وبلاگم در روزنامه شريف (روزنامه داخلي دانشگاه) چاپ شده هر كي منو مي بينه مي پرسه كه اين وبلاگ چيه و به چه درد ي مي خوره !من هم هميشه مي گم كه آدم در وبلاگ ها كلي چيز ياد مي گيره.
واقعا هم اينجوري هست. كلي مطلب با حال و آموزشي البته به زبان خودموني در وبلاگها مي شه پيدا كرد و اينها خيلي خوب و مفيد مي تونن باشند....
خب كجا بودم... آهان.. به اين خاطر اينها را نوشتم كه عليداد گفته بود كه كلي چيز ياد گرفته... خواستم بگم كه براي همه ما آموزنده هست....
در مورد روزه سكوت هم بگم كه وقتي اين مطلب و خوندم ياد ”گاندي“ افتادم. گاندي هم روزه سكوت داشت و هر هفته، چند ساعت روزه سكوت مي گرفتو همه هم مي دونستند كه روزه هست و كاري به كارش نداشتند.
يادمه قبلا در اين مورد با دوستام صحبت كرده بودم كه روزه سكوت خيلي مي تونه براي آدم مفيد باشه. چون در اين مدت كلي مي تونه فكر كنه . چون مي تونه سعي كنه كه كاري را كه هر روز مي كنه و براش عاديه، را چند ساعت انجام نده (در عين سختي ). و حداقل مزيت اين كار اينه كه آدم اراده اش قوي مي شه...
خلاصه اينكه ما منتظر مي مونيم و دندون رو جيگر مي زاريم تا روزه دوست عزيز مون تموم بشه و براي ما از اين مدت، تعريف كنه. قطعا جالب خواهد بود...
نویسنده: ناصر ساعت
۹/۲۳/۱۳۸۰ ۰۳:۰۰:۰۰ قبلازظهر
لینک