سهشنبه، بهمن ۰۹، ۱۳۸۰
اين نيز بگذرد ...
يك پادشاهاي بوده كه خيلي كارش درست بوده و عرفان و اين حرفها هم حاليش بوده.
يه بار يكي مياد و انگشتري به اين پادشاه هديه مي ده .
اين پادشاه، از اين انگشتر خوشش مي آد و مسابقه اي مي زاره بين وزيراش و مردم حكومتش، “ كه من مي خواهم يك عبارتي روي اين انگشتر بنويسم كه هم كوتاه باشه و هم اين خاصيت را داشته باشه كه من هر موقع غمگين باشم با ديدن اون جمله، خوشحال بشم و برعكس ، يعني وقتي خيلي خوشحال باشم ويا مغرور بشم، با ديدن اون عبارت، به حالت عادي بر گردم.“.
مردم و حكيمان و بزرگان جمع مي شوند و كلي جمله و حديث و شعر و... پيشنهاد مي دن. يكي ميگه:“ من پادشاه عالم هستم“. يكي پيشنهاد مي ده“من برترين هستم“. و كلي از اين جمله هاي خوب وبد و چاپلوسگرايانه و پادشاه پسند.
اما مي گن يك حكيمي كه خيلي هم كارش درسته بوده، داشته از اون شهر رد مي شده و مي شنوه كه پادشاه همچين چيزي مي خواد. بعد مي ره به حضور پادشاه و اين جمله معروف را به اون مي گه:
“اين نيز بگذرد....“
پادشاه با شنيدن اين جمله به فكر فرو مي ره و خلاصه از اين جمله خوشش مي آد و دستورمي ده كه اين جمله را روي انگشتر حك كنند......
--------------
اما واقعا جمله بدرد بخوريه ها !
كلي از ماها در زندگي مشكلات و نگراني هايي داريم و بسياري از اين نگراني ها هم معمولا بي جا و الكي اند. اگه در لحضات سختي ياد اين جمله بيافتيم مي تونه در آرومشدنمون كمك كنه. همه چي مي گذره. خوب يا بد . پس غصه خوردن معني نداره..
اين نيز بگذرد...
نویسنده: ناصر ساعت
۱۱/۰۹/۱۳۸۰ ۱۱:۰۶:۰۰ بعدازظهر
لینک