سهشنبه، دی ۲۵، ۱۳۸۰
به نام خدا
ما بايد زندگي كنيم، تا وقتي كه زنده هستيم، تا وقتي كه فرصت “بودن“ به ما داده اند. پس بايد زندهگي كنيم و از اين فرصت، خوب خوب استفاده كنيم. بايد از “بودن“ استفاده كرد و خوب خوب بود.
اگر چه همگان دير يا زود خواهيم رفت، مثل همه كساني كه قبل از ما بودند و چه قدرتهايي داشتند و چه پادشاهي ها و حكومتها يي داشتند و رفتند ، اما تا “هستيم“ بايد “باشيم“ و وظيفه “بودنمان“ را به نحوي شايسته انسانيتمان انجام دهيم...
مي دانم كه روزي ديگر نخواهيم بود و آن روز خيلي دور نيست، از عمر زمين شايد ملياردها سال مي گذرد، پس 40،50 سال خيلي نيست ...
مي دانم كه روزي خاك خواهيم شد و زير انداز كوچه ها و خيابانها، زير انداز انسانها و حيوانها، خواهيم بود به قطع.. تكه هاي بدنمان تكه هاي هستيمان هر يك به گوشه اي خواهند افتاد و جزئي از خاكي خواهند شد كه مبداشان هم از آن بود. آري اينها وظيفه طبيعتند ، اينها كار خود را خوب و دقيق انجام مي دهد،..آري وظيفه اي بر عهدهاش نهادهاند و چه شايسته آن را به انجام مي رساند..
اما ما هم وظيفه اي داريم، قبل از آنكه به دست او سپرده شويم،...
وقتي خسران خواهيم خورد كه وظيفه مان را به درستي انجام نداده باشيم و آنچه از دستمان مي آمد را ناكرده رها كرده باشيم.
قطعا آن روز خيلي دير خواهد بود...
پس بياايد زنده باشيم و زندگي كنيم، و نميريم قبل از آنكه ما را ببرند، نميريم، قبل از آنكه بدنمان بميرد. چه بسا افرادي كه مرده اند قبل از آنكه كسي آنها را بكشد، يا قبل از اينكه از اين دنيا رخت بر بندند. بد بحال آنها كه از فرصت بودنشان به درستي استفاده نمي كنند و زنداني عادتها وچهاريواري هايي هستند كه با چه قدرتي به دور خود تنيده اند.
بياييد زنده باشيم زنده باشيم و زنده.
نویسنده: ناصر ساعت
۱۰/۲۵/۱۳۸۰ ۰۸:۵۹:۰۰ بعدازظهر
لینک