جمعه، اردیبهشت ۱۳، ۱۳۸۱
عشق زميني:
خيلي خسته شدم از دوست داشتن هاي الكي و مصنوعي.
خيلي اذيت مي شم وقتي كسي كه هيچي نداره و صاحب هيچ بزرگي روحي و معنوي نباشه را دوست داشته باشم.
دوست دارم يك عاشق واقعي باشم. عاشق كمالات، عاشق معنويات، عاشق خدا.
به نظر من اگه آدم عاشق خودش باشه خيلي از مشكلاتش حل مي شه و مي تونه به مدارج بالايي برسه. مي تونه در زندگي موفق باشه.
خلاصه اينكه آدمها اصولا بي معرفت و نامردند و آدم بايد قدر خودش را بدونه. فقط خودش.
قطعا اگه آدم، خودش بزرگ باشه و در زندگي موفق بشه وموفقيت هاي مادي و معنوي كسب كنه. بقيه هم ميآيند دنبالش.
اين چند روزه من چيزهايي ديدم كه واقعا افسوس خوردم كه چرا اين قدر وقتم را تلف مي كنم و براي چيزهاي پوچ و بيهوده ارزش قايل مي شوم. در حالي كه همين مدت را مي شه كلي استفاده كرد. كلي پول در آورد. كلي كتاب خوند و كلي قوي شد.
براي خوب زندگي كردن در اين دنيا، بايد قدرتمند شد، بايد قدرتمند شد. اگه كسي قدرت نداشته بقيه لهش مي كند. به تمام معناي كلمه.
و قدرت چيزي نيست جز، ايمان، شخصيت والا، دانش و صد البته پول... .
نویسنده: ناصر ساعت
۲/۱۳/۱۳۸۱ ۰۱:۰۲:۰۰ بعدازظهر
لینک