شنبه، تیر ۰۱، ۱۳۸۱
امروز با چند از فاميلها رفتيم يك چلوكبابي خفن كه غذا بخوريم...
مغازه اش خيلي شيك و پيك بود. غذاهاش هم خوب و البته گرون !(اه اه !)..
حسابدارش يك آقاي جوون بود و جالب تر اينكه با چرتكه كار مي كرد. همچين حرفه اي هم بود كه بيا و ببين !
وقتي مي خواستيم پلو غذا را حساب كنيم بهش چشمك زدم و چرتكه را نشون دادم.. اون هم خنديد و گفت: بهش عادت كردم.. كار كردن با اين را از كار كردن با كامپيوتر بيشتر دوست دارم...
نویسنده: ناصر ساعت
۴/۰۱/۱۳۸۱ ۰۵:۲۲:۰۰ بعدازظهر
لینک