یکشنبه، تیر ۰۲، ۱۳۸۱
من الان اصفهان هستم. و از اصفهان مي لاگم.
اينجا هيچ خبري نيست و دانشگاه اصفهان كاملا خلوت و سوت و كور است !
از هم دوره اي ها هم هيچ كس نيست ظاهران.. البته تا الن دو نفر را ديدم فقط.. خدا كنه زودي دفاع كنيم و بره پي كارش و راحت بشيم ..
ديشب با قطار اومدم. با حداقل 5 دقيقه تاخير حركت كرد. البته ناگفته نمونه كه نسبت به اتوبوس و هواپيما و كشتي و خيلي چيزهاي ديگه، قطار كمترين تاخير را داره. حيلي موقع دقيقا سر وقت حركت مي كنه..
قطار هاي مسير تهران اصفهان را عوض كردند. اين قطارهاي جديد تخت هاشون پهنتره اما واقعا آشغال بودند ها !يك مهتابي گنده وسط كوپه گذاشته بودند. كه خيلي بزرگ بود. لامپ قطارهاي قبلي اين قدر يقور نبودند.
شب كه داشتم مي خوابيدم از گرما داشتم مي پختم.. برعكس صبح موقع بيدار شدن از بس سرد بود كه مجبور شدم از پتو استفاده كنم...
ولي كامل خوابيدم ! وثتي بيدار شدم هم كوپه هايي رفته بودند :-)
------
اصفهان شهر ژيان و رنو است. نقطه (بعدا بيشتر توضيح مي دهم.)
نویسنده: ناصر ساعت
۴/۰۲/۱۳۸۱ ۱۰:۰۳:۰۰ قبلازظهر
لینک