یکشنبه، تیر ۰۲، ۱۳۸۱
امروز در راه برگشت توي اتوبوس با يكي آشنا شدم به نام آقاي احمدرضا خان ابراهيمي.
خوشمان آمد. !
بچه اي درسخوان (رتبه 13 كنكور ! حار دمه (يعني دمش گرم !))
سازكار (اهل موسيقي و ساز)
اهل مطالعه (تو مايه هاي نيچه و اين حرفها بود..)
و به غايت خوشتيپ (اگه خودش اينجا را بخونه تعجب مي كنه كه من دو مورد كي دارم صحبت مي كنم اما جون ممد راست ميگم !همشون عين حقيقت بودند)
قرار شد بياد اينحا براش وبلاگ بسازم. حسابي مخش را تليت كرده و با وبلاگشهر آشنا يش نمودم !(بنده خدا !دلم براش مي سوزه...).
كلي كار ديگه هم باشها دارم..
مي خواهم باهاش بحث علمي و ديني راه بندازم و يكيمون بايد اون يكي را شستشوي مغزي بده ! (عجب !!)
فعلا همين. تا خودش بياد و وبلاگ بسازه و از خودش دفاع كنه در مقابل اين همه تهمت !
نویسنده: ناصر ساعت
۴/۰۲/۱۳۸۱ ۰۹:۴۲:۰۰ بعدازظهر
لینک