شنبه، دی ۱۵، ۱۳۸۰
واقعا عشق چيه ؟ اصلا ميشه براش معني پيدا كرد ؟ يعني اصلا ميشه تعريفش كرد؟ راستي چرا بعضي ها هي دنبال اينن كه عشق و تعريف كنن.
فكر كنم مصداق ها كافي باشند.
يكي از دوستام هست كه همينجا با هم كار مي كنيم. اين دوستم ، مهندسه و فوق كامپيوتر شريف مي خونه. كار هم مي كنه و در آمد هم داره !اما بر خلاف من و امثال ن كه پولو مي زاريم در بانك كه خاك بخوره !
اين دوستم به محض اينكه حقوقشو مي گيره، خرجي خودشو بر مي داره و بقيه را مي فرسته براي باباش.
مثل اينكه باباشون پير شدهاند و ديگه نمي تونن كار كنن.
در واقع خرج خونه را ايشون مي دن!
واقعا دمش گرم به اين همه بزرگي.
آيا عاشق تر از ايشون كسي را سراغ دارين ؟!
خيلي حرفه ها ! كلي دوست و آشنا ي خوب و عاشق و عارف و بزرگ دور و بر خورمون مي بينيم، باز اين همه ادعا داريم !
واقعا من اگه بخوام خودمو با اينها مقايسه كنم، بايد بگم كه هيچي نيستم، هيچي ندارم! اما امان از ادعام!!! ادعام ك×ن آدمها را پاره مي كنه ! ....
اگه يك كم با دقت به دور و برمون نگاه كنيم خيلي چيزها هست كه ميشه ديد....
نویسنده: ناصر ساعت
۱۰/۱۵/۱۳۸۰ ۱۱:۲۹:۰۰ بعدازظهر
لینک