شنبه، اردیبهشت ۱۴، ۱۳۸۱
خيلي سخته كه بهترين دوستت با يك حالت خاص (وبا يك نگاه خاص وبا يك بغض دوست داشتني خاصتر كه فقط مخصوص ايشونه!) بهت بگه كه ديگه خونتون نميآيد.
و اونهم به خاطر يك سوءتفاهم. فقط يك سوءتفاهم. به نظر من كه با 99 درصد احتمال، يك سوءتفاهم بود.!
شكست..شكستنيهايم شكست.
البته با توجه به سوابق، (متاسفانه) نمي شه كاري كرد. يعني گذشته طوري بوده كه بي گناهي را نمي شه ثابت كرد.
در مورد برخي از عادت(؟)هاي بدم، من خيلي مواقع، متناسب كارم مورد پاداش يا عقاب(به كسر عين) قرار نميگيرم! مثلا بعضي موقع ها شده كه يك كار بد كردم، يا قصد كار بد كردم، اما در مقابلش هيچكس هيچي نگفته!
اما در موارد ديگري، با اينكه حتي فكر كاري را هم نمي كنم، به اتهام انجام اون كار، ضرر مي بينم و بايد كه تاوان پس بدهم.!
بايد باز هم دست به دامان زمان و گذشت زمان شد..
نویسنده: ناصر ساعت
۲/۱۴/۱۳۸۱ ۱۲:۳۱:۰۰ بعدازظهر
لینک