شنبه، اردیبهشت ۱۴، ۱۳۸۱
خداي مهربانم، خداي دوست داشتني و عزيزم،
خدايا خودت پذيرايم باش. در تمام تنهايي هاي زندگي، در تمام تنهايي هاي ملال آور و استخوان سوز زندگي، تو در كنارم باش.
خدايا چه مي كني با بنده اي كه تنها به تو دل بسته است و در جوارش تنها تو را مي بيند.
خدايا ديگه خسته شدم. راه مرا به كجا ها مي كشوني.. مرا به كجا مي بري؟ اي خداي مهربان. اي خداي عزيز. اي خدا اي خدا اي خدا.
خدايا ديگه از تو بزرگي نمي خواهم !خدايا از تو مي خواهم مرا رازي كني به هر آنچه هستم !!
خدايا مي دانم پست از اين را نمي شود تصور كرد.. خدايا..خدايا..
نویسنده: ناصر ساعت
۲/۱۴/۱۳۸۱ ۰۷:۳۴:۰۰ بعدازظهر
لینک