دوشنبه، مرداد ۰۷، ۱۳۸۱
براي تو
اي شب از روياي تو رنگين شده
سينه از عطر توام سنگين شده
اي به روي چشم من گسترده خويش
شادي ام بخشيده از اندوه بيش
همچو باراني كه شويد جسم خاك
هستي ام زآلودگيها كرده پاك
اي طپشهاي تن سوزان من
آتشي در سايه مژگان من
اي مرا با شور شعرآميخته
اين همه آتش به شعرم ريخته
چون تب عشقم چنين افروختي
لاجرم شعرم به آتش سوختي
اي دو چشمانت چمنزاران من
داغ چشمت خورده بر چشمان من
پيش ازاينت گر كه در خور داشتم
هر كسي را تو نمي انگاشتم
نویسنده: ناصر ساعت
۵/۰۷/۱۳۸۱ ۰۳:۴۲:۰۰ بعدازظهر
لینک