جمعه، دی ۲۸، ۱۳۸۰
امشب داشتم، در عين حال كه برنامه ام را تست مي كردم، وبلاگ ها را هم داشتم مي خوندم !
كلي از وبلاگها همش در مورد يك چيز بحث مي كردند و يا همش حرف از چند نفر بود !
بعضي ها هم مدام به دنبال راهي هستند كه بگن: آقا ما هم بازي !
اما بعضي ديگه هم هستند كه خيلي وارد اين بازيها نشده و كار خودشونو مي كنن. يعني حرفهاي خودشونو مي زنن، و مشغول وبلاگ خودشون هستند... .
----
در هر صورت، وبلاگ باع به وجود اومدن اجتماع هايي شده كه همه از حال همديگه خبر مي گيرن و هواي همديگه را هم دارند !
و اين خيلي خوبه. يك سري دوست واقعي در يك دنياي مجازي !.
----------------------------
وبلاگ نوشتن ديگه برام شده مثل غذا خوردن و خوابيدن و كتاب خوندن و خلاصه مثل بقيه كارهاي زندگيم !
يعني مثل بقيه كارهام، وبلاگ ه بايد بنويسم، بايد كه مي گم به اين خاطر ه كه احساس مي كنم عادت كردم به اون و اگه ننويسم نميشه !
نویسنده: ناصر ساعت
۱۰/۲۸/۱۳۸۰ ۰۱:۰۹:۰۰ قبلازظهر
لینک