بسيار سفر بايد تا پخته شود خامي. اگر چه فكر نمي كنم به اين زودي ها پخته شود !
نویسنده: ناصر ساعت
۶/۰۲/۱۳۸۱ ۰۲:۱۵:۰۰ بعدازظهر
لینک 0 نظر
كسي كه به خانه ات مي آيد، تو چه داني كه از بهر چه آمده است.
از بهر محبت؟
از بهر عشق؟
از بهر نور؟
حواسمان باشد اگر از بهر نور آمده باشد به تاريكياش رهنمون نباشيم.
:--((
نویسنده: ناصر ساعت
۶/۰۲/۱۳۸۱ ۰۲:۱۲:۰۰ بعدازظهر
لینک 0 نظر
پنجشنبه، مرداد ۳۱، ۱۳۸۱
مشق امشب من اين روزها شديدا روي يك پروژه جالت توجه ! كار مي كنم و شديدا سعي مي كنم كه به زودي منتشرش كنم تا ديگران بهره ببرند ! فكر مي كنم اين برنامه خدمت بزرگي به بشريت باشد !!!!
از شوخي گذشته، اميدوارم اين برنامه به درد ملت بزرگوار بخورد!
(تبليغات پيش از توليد)
----------------------------
اين روزها حس ”زياد نوشتن” نيست. فعلا اين وبلاگ جالب را داشته باشيد تا بعد !
A Blog About Writing About Blogs ----
فقط يك جمله بايد بگويم:!
من اين روزها شديدا احساس بي احساسي مي كنم. شايد نسبت به همه چيز و به همه كس ! نمي دونم بايد با توقعات موجود بايد چيكار كنم.
فكر كنم فعلا بهتره همون برنامه ام را بنويسم.
شب خوش
نویسنده: ناصر ساعت
۵/۳۱/۱۳۸۱ ۰۹:۵۱:۰۰ بعدازظهر
لینک 0 نظر
خارج از موضوع: از آخرين جرعه جام: نطق دکتر مصدق در مجلس شورای ملی
بخش اول [ra.] ، حجم: ۳.۵ Meg
بخش دوم [ra.] ، حجم: ۳.۵ Meg
---------------------
همينجوري الكي، آبروي عشق و دوست داشتن را نبريم !
هميجوري به هم ديگه از صبح تا شب كلمه عشق و دوست داشتن را به كار مي بريم. اما عمل كه مطرح مي شه، پا پس مي كشيم و در مي رويم.!
بياييد كلمه را تعطيل كنيم و به عمل بها دهيم !
... “
--------------------
... چقدر لذت داره، تنهايي توي اين شب زيبا و پرستاره قدم زدن ....
نویسنده: ناصر ساعت
۵/۳۱/۱۳۸۱ ۱۲:۱۰:۰۰ قبلازظهر
لینک 0 نظر
سهشنبه، مرداد ۲۹، ۱۳۸۱
باز هم از شريف! اگر خاطر مبارك تان باشد چند وقت پيش در مورد ترسيم پرچم آمريكا روي زمين و در جلوي درب اصلي دانشگاه نوشته بودم.
اخيرا يك هيات كانادايي جهت بازديد و انجام يك سري قراردادهاي علمي- صنعتي به دانشگاه آمده بودند. حالا شما فكرش را بكنيد، اين هيات محترم با ديدن پرچم بزرگ آمريكا روي زمين و در زير قدمهاي دانشگاهيان، چه احساسي پيدا خواهند كرد؟ آنهم در دانشگاهي كه ريس جمهور كشورش طرح گفتگوي تمدنها را مطرح كرده است. لابد فكر مي كنيد كه با خودشان خواهند گفت: چه مردمان استكبار ستيز و حق طلبي! اما مطمئن باشيد ديدن اين پرچم تداعي كننده كلمه تروريست، دانشگاه ترورسيت، تروريست ها، كارهاي تروريستي (و كلمات ديگري از خانواده تروريست!) در ذهن آنان خواهد بود...
اين بار به خير گذشت چون به دستور ريس تيزفهم دانشگاه، پرچم آمريكا، با يک کاميون ماسه پوشانده شد. (تا زياد سه نشه) اگر چه دفتر رياست از اين اقدام اظهار بي اطلاعي نموده است اما اين اقدام قطعا با هماهنگي مسولان بلند پايه دانشگاه (و از جمله رياست دانشگاه) صورت گرفته است.
لازم به ذكر است شن های روی پرچم، عصر همان امروز و بعد از رفتن هيات كانادايي( حدود ساعت 5 عصر) از روی آن برداشته شد.
از آنجايي كه تعداد بازديدهاي هياتهاي مختلف خارجي از دانشگاه، (بسيار) زياد است، پيشنهاد ميشود، يك عدد كاميون ماسه كش، همواره در كنار درب اصلي دانشگاه به طور آماده باش قرار بگيرد. تا از آبروريزي بيش از حد جلوگيري شود.
شما پيشنهادي نداريد؟
نویسنده: ناصر ساعت
۵/۲۹/۱۳۸۱ ۱۲:۵۰:۰۰ بعدازظهر
لینک 5 نظر
دوشنبه، مرداد ۲۸، ۱۳۸۱
بر سر آنم گر ز دست بر آيد دست به کاري زنم که غصه سر آيد
ممنون از تمام دوستاني كه در بحث شريف و شريفي ها، شركت كردند.
بايد عرض كنم كه كلي نظر دادن، در هيچ جايي خوب نيست. يعني هرگز نمي توان حكم كلي داد كه اهالي يك محل خاص، همه خوب يا همه بد هستند. و من اين نظرخواهي را تنها در جواب يكي از دوستان، كه به شريفي ها بي مهري كرده بود و حكم كلي داده بود. آنهم تنها با اين منطق كه من هر كي از بچه هاي اونجا را ديدم، اينطوري بودند!. داده بودم. و تنها خواستم نشان بدهم كه كلي نظر دادن، شايد خوب نباشد! وگرنه من نه ته شريفم، نه سر شريف، فعلا هم درسم تموم شده و با شريف كاري ندارم. نژاد پرست هم نيستم. در ضمن با ايشان هنوز هم دوست هستم و بحث كردن و اختلاف نظر را باعث به هم خوردن دوستي نمي دانم.
اما از بين نظرها، شايد بهترين نظر در اين مورد حرف دوست عزيزم، آقاي حسين آقا باشد كه چه خوب مثل زده اند:
اما واقعيت اين است که به قول سعدی «هر جا گل است خار است وآنجا که در شاهوار است نهنگ مردمخوار است» فكر كنم اين جمله حرف دل من هم باشد كه چه زيبا هم بيان شده است !.
نویسنده: ناصر ساعت
۵/۲۸/۱۳۸۱ ۰۷:۲۴:۰۰ بعدازظهر
لینک 0 نظر
فكر مي كنم انتظار در زندگي همه ما وجود داره ، يا اصلا مي شود گفت زندگي ما همش انتظاره، انتظار براي خيلي چيزها
انتظار براي حركتي بهتر،
انتظار براي آينده اي بهتر،
انتظار براي موقعيتي بهتر،
انتظار براي رسيدن به سرابهاي گوناگون زندگي،
انتظار براي تحقق روياهاي بي پايان،
انتظار...
انتظار براي خانهاي بهتر،
انتظار براي كاري بهتر،
انتظار براي كفشي بهتر،
انتظار براي يك ماشين جديدتر ،
انتظار براي همسري خوب،
انتظار براي درآمد بيشتر،
انتظار براي يافتن دوستي جديدتر،
انتظار براي همسايه اي بهتر،
انتظار براي اتمام تحصيل،
انتظار براي انتظاري جديدتر و والاتر !!
و هميشه هم فكر مي كنيم زندگي واقعي ما وقتي شروع ميشود كه انتظاراتمان بر آورده شود. مثلا سخت درس مي خوانيم كه مدرك بگيريم و بعدش يك كار بعتر، يك زندگي بهتر.. البته بعد از رسيدن به خواسته و در واقع برآورده شدن انتظار، دنبال هدف ديگري رفته و انتظار ديگري را مطرح مي كنيم...
فكر ميكنم به جاي اينكه زندگي كردن را تا تحقق انتظارها و آرزوهايمان به تعويق بياندازيم، بايد همواره به گذشت زمان و كم شدن فرصت براي زندگي بيانديشيم و همواره حال را در يابيم. و به فكر غنيمت دانستن و قدر داشتن ثانيه ها باشيم كه كه زندگي مجموع همين ثانيه هاست
نویسنده: ناصر ساعت
۵/۲۸/۱۳۸۱ ۱۱:۴۱:۰۰ قبلازظهر
لینک 1 نظر
یکشنبه، مرداد ۲۷، ۱۳۸۱
قابل توجه برخي از دوستان عزيز:
اينجانب (به عنوان كسي كه ششمين سال حضورم در شريف را جشن مي گيرم!(و به اين زوديها هم حاضر به ترك اينجا نيستم!)) قويا اعلام مي دارم كه تمام دوستان شريفي(اعم از دانشجويان قبلي، فعلي و آينده!) آدمهايي باحال، متين و فروتن هستند كه به هيچ وجه مغرور نبوده و همواره يا تلاش و كوششي مثال زدني، سعي در حل مشكلات مردم و جامعه دارند. و به هيچ وجه، انگهاي مختلفي كه به اين دوستان زده ميشود درست نبوده و همگي ناشي از بي خبري، كوته نظري، حسودي و مسايل ديگر ميباشد.
زنده باد SUT والسلام
18 آگوست 2002
نویسنده: ناصر ساعت
۵/۲۷/۱۳۸۱ ۰۹:۰۶:۰۰ بعدازظهر
لینک 2 نظر