شنبه، آبان ۱۹، ۱۳۸۰
يک پيشنهاد نسبتا لوس دارم. میگويم که از اين به بعد روز ۱۴ آبان را بعنوان «روز ملی شدن وبلاگ» گرامی بداريم. بهنظر من اين روز، نقطه عطفی در تاريخ رسانههای ايرانی خواهد بود. چرايش مفصل است و الان حوصله نوشتن آنرا ندارم. ولی همگی بزودی خواهيم ديد که اين ماجرای يادداشت نويسی چه تاثيرات مثبتی بر بخشی از جامعهی ايران خواهد داشت. برای سال آينده هم میتوانيم يک هدف نمادين تعيين کنيم که تعداد وبلاگهای فارسی به ۱۰۰ برسد: بخش فارسی بیبیسی: «در باره سفر ايرلندی ها به تهران نيز فدراسيون فوتبال ايران اعلام كرده است كه با سفر سيصد تن از زنان ايرلندی به تهران برای تشويق تيم ملی شان موافقت كرده است. اما همچنان ورود به استاديوم برای زنان ايرانی ممنوع خواهد بود. مسوولين فدراسيون فوتبال ايران به علت شعارهای غالبا دور از نزاكت تماشاچيان در ورزشگاه های فوتبال، زنان را به استاديوم راه نمی دهند. به گفته يكی از اين مسوولين، زنان ايرلندی چون فارسی نمی دانند اجازه ورود خواهند داشت.»
اگر کسی دوست دارد در صفحه يا وبلاگش Counter يا شمارنده بگذارد تا بفهمد مخاطبانش چقدر و چگونه هستند،اين فهرست بلند بالا را ببيند. اينها سايتهايی هستند که بيشترشان مجانی اين امکان را به همه میدهند.
خودبزرگبيني، واحد مرکزی خبر: «بنا بر اطلاع واصله، دارندگان ويندوزهای ۲۰۰۰ به پايين هم میتوانند وبلاگ فارسی درست کنند. اين امر بهبواسطّهی يک نرمافزار جانبی ميسر شدهاست. اطلاعات تکميلی در بخشهای بعدی خبری به اطلاع امت شهيد پرور خواهد رسيد.»
دو سناتور اهل خودِشيرينی آمريکايي، طرحی به سنا دادهاند که بر مبنای آن تا ده سال هيچ دانشجويی از کشورهای حامی تروريزم حق تحصيل در آمريکا پيدا نکند. ايرانیهای آمريکا هم شديداً به تب و تاب افتادهاند که با مخالفت مدنی با اين طرح و نفوذهای مختلف، جلوی تصويب اين طرح را بگيرند. شما هم میتوانيد کمکی کنيد و پای اعتراضنامه به اين طرح را امضا کنيد. فقط نميدانم چرا اين سايت اينقدر زشت و عصبانی است. با آن جروف درشت و رنگهای تند انگار دارد سر آدم داد میکشد! بد نيست بدهند به يک آدم موجه که يک طراحی متناسب و معقول برای سايت بکند
من از« اقرار به اشتباه» لذت مي برم و از «توبه كردن» و« توبه فرمودن» نفرت دارم. «اقرار به اشتباه» نشانهي بزرگي روح است و «توبه كردن» نشانهي شكستگي آن. اولي به آدمي عزت نفس ميدهد، و دومي براي هميشه ادمي را، پيش وجدان خودش، شرمنده ميكند. چون شخص تواب هرگز ترك خوردگي روحش را فراموش نميكند.
لطفا عادت کنيد. اين روزها نام هاي ناآشناي بسياري را در صفحات وبلاگ خواهيد ديد که هر کدام سخن از دلمشغولي خود دارد و انديشه را به کلام آورده است. به عبارت ديگر اين نسل تازه متولد شده از مقوله مستمعي به دايره گويندگي پناه آورده است . اما آيا اين گويندگان امروز، خود نيز بدنبال مستمعيني مريد پا به اين عرصه گذاشته اند يا تنها به تسلاي خويش مشغولند. آيا به عرضه خويش مشغولند يا در سوداي نمايش خويشند.هر چه که هست عادت کنيد به اقيانوسي که در درون خويش مامن بسياري از موجودات است. برخي نرم تنند و برخي سخت پوست، برخي شاداب از عمر دوروزه اند و برخي نظاره گر، برخي به درد آمده اند و برخي به جشن، برخي جوانند و برخي ميانسال و برخي کهنسال، شما غواصي کنيد و نياز خود را از دل اقيانوس برگيريد.
تصور کنيد که تيراندازي ماهر صد در صد گلوله هاي خود را به هدف ميزند، حال اگر اين تيرانداز هدف را به خطا ببيند صد در صد گلوله هاي خود را به خطا ميزند. اما تيراندازي که تنها پنجاه در صد گلوله هاي خود را به هدف ميزند اگر هدف را به خطا ببيند ممکن است که پنجاه در صد گلوله هايش به هدف اصابت کند.شايد کساني که از طريق وبلاگ نويسي خود را به قضاوت عمومي نهاده اند تيراندازاني نيمه ماهر باشند. کمي خوشبين باشيم.
سخن بر سر حريم و حرمت است . اين دوکلمه فارسي که علي الاصول در تمامي زبانهاي ديگر نيز معادلي متناسب دارند داراي مفاهيمي در ارتباط مستقيم با فرهنگ هستند و فرهنگ برآيندي از باورها، آداب، رسوم و سنني است که در محدوده مرزهاي جغرافيائي و در ارتباط آدميان معنا مي يابد. اگر پذيرفته ايم که به زبان فارسي سخن ميگوئيم و ايران نامي آشنا در حافظه تاريخي ماست، حريم و حرمت متناسب با آن را رعايت کنيم. حرمت قلم و حريم افراد را محترم شماريم و باور کنيم که آزادي و دموکراسي مترادف پرده دري و هتاکي نيست . اگر هم اسناد مليت خود را در صندوقچه اسرار خود پنهان نموده ايم و به زباني ديگر سخن ميگوئيم بديهي است که در انتظار رعايت دموکراسي! از جانب ديگران باشيم ومسلما چنين آشفته بازاري جای گفتگو نيست. شايد کسي اين نوشته را بخواند، شايد هم واگويه اي است در برابر آئينه .
اين روزها « بهانه» در زندگي برخي از ما باارزش ترين پارامتر است . به بهانه نياز داريم تا انگيزه کافي در خود ايجاد کنيم ، به بهانه نياز داريم تا خود را فراموش کنيم و با توسل به بهانه روح سرکش پويندگي را در سکون و روزمره گي زنداني کنيم . بهانه عامل تبرئه خود در برابر خويشتن است و غالبا در فاصله چند نفس آخر زندگي دنبال بهانه اي ميگرديم تا حضورمان را افزايش دهيم ، اما ديگر زماني نيست . يک عمر را به بهانه طي ميکنيم و بي هيچ بهائي از مرز بودن ميگذريم . شايد هنوز فرصتي باقي باشد
غنچه با لب گرفته گفت :زندگي ، لب ز خنده بستن است گوشه اي درون خود نشستن است گل به خنده گفت :زندگي شكفتن است با زبان سبز راز گفتن استگفتگوي غنچه و گل از درون باغچهباز هم به گوش مي رسد تو چه فكر مي كني ؟راستي كداميك درست گفته اند؟من كه فكر مي كنم گل به راز زندگي اشاره كرده استهرچه باشد ، اوگل استگل يكي دو پيرهنبيشتر زغنچه پاره كرده است
رسيدن به شهرت آسان است. اما به دست آوردن اعتبار، نه.براي رسيدن به شهرت همه جور راهي هست، اما براي رسيدن به اعتبار فقط يك راه: كار، كار، كار.آنكس كه در پي شهرت است به فردا اعتقادي ندارد، حتا اگر آدمي باشد عميقاً مذهبي.و آنكس كه در پي اعتبار است، به روز داوري اعتقاد دارد، حتا اگر آدمي باشد عميقاًًً لامذهب
يا :
هر مرادي را به همت ميتوان تسخير كرد
بعضی وقتها ميشه که آدم اصلا و اصولا حوصله کارکردن نداره!بعد همش دلش شور ميزنه که حالاخرج و مخارج زندگی چی ميشه؟!بعضی وقتها ميشه که آدم اصلا و اصولا حوصله زندگي کردن نداره!بعد همش دلش شور ميزنه که حالاتکليف اونايي که آدم رو دوست دارن چی ميشه؟!بعضی وقتها ميشه که آدم اصلا و اصولا حوصله خودشو نداره!بعد همش دلش شور هيچي رو نميزنه !!!!!!! نتيجه اخلاقی : آدم يکهويي مي فهمه که بيشتر برای چيزای ديگه زندگی ميکنه تا خودش !!!
هرگز مگوئيد "حقيقت" را يافتم بگوييد "حقيقتي را يافتم". (ن.ق : جبران خليل جبران) - نپرسيد کشورتان چه کاري براي شما مي تواند بکند,بپرسيد شما چه کاري مي توانيد براي کشورتان بکنيد.(ن.ق: جان.اف.کندي )-هيچ آرزويي در شما پديد نمي آيد مگر اينکه توانائيه تحقق آن به واقعيت را دا شته باشيد. اما شايد رسيدن به آن نياز به تلاش داشته باشد.(ن.ق : ريچارد باخ)من انسانهاي زيادي رو ديدم که مي خواستند دنيا رو تغيير بدن ولي به جايي نرسيدند.اونها مي خواستند ديگران رو تغيير بدهند ولي هيچ تغييري در خودشون ايجاد نکنند.- (ن.ق : کتاب Rich Dad's Guide To Financial Freedome) -دزدي هم براي خودش كلي هنره!(ن.ق: خودم)