نویسنده: ناصر ساعت
۷/۲۰/۱۳۸۱ ۰۹:۴۴:۰۰ بعدازظهر
لینک 0 نظر
آخ كه چقدر دلم براي شمال تنگ شده.
يادمه هميشه دير دير مي رفتم خونه. از همون بچهگي(سال سوم راهنمايي) كه از خانواده جدا شدم عادت كردم كه دير به دير خانه بروم. و چه عادت بدي.
دوست دارم بروم خانه و از هواي پاييزي شمال كه روحبخش و زنده كننده هست، استفاده كنم..
دوست دارم زير بارون شمال، قدم بزنم و خيس بشوم. طوري كه ميخوام تمام بدنم باروني بشه. مي خواهم تمام كدورتها و ناپاكيهاي جسم و روحم را با بارون بشروم و تميز كنم.
آي كه خيلي وقته زير بارون قدم نزدهام. اين براي مني كه فرزند و بزرگ شده باران هستم يعني نابودي، يعني آوارگي، يعني بي كسي، بعني پوچي...
فكر كنم ديگه هم دلم، هم روحم، هم ذاتم تبديل به سنگ شده باشند..
نویسنده: ناصر ساعت
۷/۲۰/۱۳۸۱ ۰۹:۴۲:۰۰ بعدازظهر
لینک 0 نظر
پنجشنبه، مهر ۱۸، ۱۳۸۱
(با الهام از داستان آنتوني چ..)
امان از دست بعضيها:
-- بعضي ها هستند كه در همون نگاه اول و در همون برخورد اول، آدم را قاتل فرض ميكنند. بعدش كلي دادگاه تشكيل ميدهند و به انواع زندانها، جريمهها و توبيخها محكومت ميكنند. يك مدت بعد كه ميبينند اشتباه كردهاند، تو را از زندان آزاد ميكنند و سعي ميكنند در جبران كارشون هم كه شده، عاشقت بشوند. بعد كه عاشق شدند، آدم را به عقد خودشون در ميآورند. بدون اينكه از طرف، بلهاي گرفته باشند.
بعدش، يك مدت كه گذشت، چون ازش خسته ميشوند، باز يك طرفه طلاقش ميدهند. و دوباره محكوميت و زندان و جريمه و بد و بيراه گفتن را شروع ميكنند. دوباره يك مدت بعد كه ميفهمند اشتباه كردند، باز بي خيال ميشوند و همينجور اين جريان تا 100 ادامه دارد.!
-- اما بعضيهاي ديگه، ميان به زور همسايه آدم ميشوند و به ترفندهاي مختلف ازت دعوت ميكنند كه باهاشون صحبت كني.. بعد وقتي كه باهاش صحبت ميكني، به تو ميگن: تو خيلي خلافي ! چرا با من صحبت كردي ؟! ... اين كار چند روز ادامه پيدا مي كند و بعد به خاطر بيرون رفتن با يك دوست ديگر، (و خاطر جمع شدن ار بايت كافي بودن دوست!!)از آدم زده ميشوند و شروع به بد وبيراه گفتن و فحاشي به طرق مختلف مي كنند. بعد كه آدم مثل اولش تحويل نميگيردشون، شروع ميكنند به التماس كردن و اصرار كردن و اشك تمساح ريختن و اين حرفها. ! در ضمن، همزمان، از نوشتن فحشهاي ضمني ! و بردن آبروي آدم دريغ نميكنند.. البته باز التماس ميكنند و باز بد مي نويسند. باز.... البته بعضي اوقات نوشتههايشان پاك هم ميشود!!
-- بعضيهاي ديگه، همينجور منتظرند تا جايي دعوا بشه و بپرند وسط و به اسم n نفر نظر بدهند و آبروي يك نفر را ببرند !! البته اين بعضيها به خاطر وفاداري و قول دادن به ديگران و ...، همواره منتظر و مراقب دو نفر ديگر هستند و تمام سعي و تلاششان در مراقبت و پاييدن اين دو نفر و احيانا تهيه گزارشهاي روزانه، هفتگي و ارسال آنها به اقصي نقاط دنيا ميباشد.
البته اين دسته از افراد، داراي احساسي ناب بوده و به خاطر سادگي و بيآلايشي خاص ، از دو دسته ديگر بهترند. اين ناب بودن، گاهي اوقات در نوشتهها و حرفها و فحشهاي آنها ديده ميشود.
-- بعضيهاي ديگه هم هستند كه به خاطر مشاهده آدمهاي مختلف و عجيب الخلقه!، گهگاهي دچار تعجب، شوك و سوءتفاهم ميشوند. اما سريع خود را باز يافته و به راه خود ادامه ميدهند. البته در ضمن پيمودن راه، از دادن انواع فحشها به خود دريغ نميكنند كه چرا به هر كسي رو ميدهندو ... ! اين افراد به خاطر بي نمك بودن دستانشان، همواره در معرض سوء تفاهم هستند . به طوريكه هر جايي دعوا بيافتد و هر چند نفر كه با هم قصد مراقبت نمايند، اين افراد مقصر اصلي خواهند بود ولو اينكه هيچ اثري از آنها در دعواها ديده نشود. حتي بعضا، علت دعواهاي خانوادگي دو نفر در آمريكا نيز ميتواند اين اشخاص باشند!! در هر صورت اين افراد آينده اي درخشان دارند و همواره جوري است كه همگان با وجود همه حدسها و گمانهاي احتمالي بر ايشان رشك مي برند (زر...ـك)!
والسلام!
نویسنده: ناصر ساعت
۷/۱۸/۱۳۸۱ ۰۸:۵۱:۰۰ بعدازظهر
لینک 3 نظر
سهشنبه، مهر ۱۶، ۱۳۸۱
نتونستم ننويسم!!
اين يك شاهكار ادبي، هنري، علمي، تجاري است. !خلاقيت و ابتكارش منو كشته.
پيدا كنيد انگيزه حامد خان را !(و بعدش پرتغال فروش را)
---
بعد از اين ماجرا هر موقع اين شاهكار را ميبينم از خنده روده بر ميشوم. تا حالا 5 بار ديدمش !!
نویسنده: ناصر ساعت
۷/۱۶/۱۳۸۱ ۱۱:۲۵:۰۰ بعدازظهر
لینک 0 نظر
حالا حكايت ما هم همينه . من نمي دونم بعضيها كي اومدهاند تا كي ميخواهند بروند ؟ها ؟
نویسنده: ناصر ساعت
۷/۱۶/۱۳۸۱ ۰۷:۵۹:۰۰ بعدازظهر
لینک 0 نظر
يك كار خطرناك!
افشاگري از نوع B
اگه راستشو بخوايين، من هكر 180 سايت ابراني و همچنين هكر سايت مجله وزين ccwmagazine را ميشناسم، ايشان علاوه بر داشتن يك قلب مهربان و رئوف، يك هكر بسيار خطرناكي هم هستند كه دومي ندارن!!
از سوابق گرنقدر و باارزش ايشان، هك كردن سايت News.gooya.com و پيش از آن هم هك كردن سايت blogger.com بوده است. ! (همون موقع كه password همه به 11 تبديل شده بود.!)
---
بنابراين ممكنه اينجا هم هك بشه، البته بستگي به كرم (به فتح ك و ر )آقاي هكر خان داره كه از مطلب من خوشش اومده باشه يا نيومده باشه. !!
نویسنده: ناصر ساعت
۷/۱۶/۱۳۸۱ ۰۷:۴۳:۰۰ بعدازظهر
لینک 0 نظر
امروز اولين جلسه تدريس درس I.T من در دانشگاه تربيت معلم بود. به نظر ميرسد شاگردان اين ترمم سرحالتر از بچهةاي ترم قبل باشند.
اما مساله مهم اينكه 2 نمره از نمره نهايي درس را منوط به نوشتن يك مقاله و انتشار آن در سايت Itiran.com كردهآم. يعني اگر مقالهشان در سايت Itiran چاپ نشود، 2نمره بي 2 نمره!!
قابل توجه آقاي شهرام شريف، حامد بنايي و ساير منسوبين و آشنايان.
نویسنده: ناصر ساعت
۷/۱۶/۱۳۸۱ ۰۷:۳۵:۰۰ بعدازظهر
لینک 0 نظر
سعيد كوچه رند: “در وبلاگ هر كس به سبك و سياقي كه دوست داره مي نويسه . از هر چيزي كه دلتنگشه يا نسبت به اون حساسيت داره . بعضيا دنياشون خيلي كوچيكه اونقدر كه فقط تو دريچه چشم خودشون جا مي شه . بعضيا هم اقيانوسند ، وسيع و بي انتها . يكي از خاطرات روزانه اش مي گه ، يكي از تجربيات زندگي در خارج از كشور ، يكي به زبون طنز مي نويسه ، يكي توي اين هير و وير دنبال شريك زندگيش مي گرده ! ، يكي سعي داره محدوديت هاي جنسي رو كه به زور بهش تحميل شده يه جوري اينجا بر آورده كنه حتي با خرد كردن شخصيت ديگرون ، يكي علايق سياسي خودش رو مي نويسه و هزار جور عقيده ديگه ..“
نویسنده: ناصر ساعت
۷/۱۶/۱۳۸۱ ۰۷:۳۰:۰۰ بعدازظهر
لینک 0 نظر
هر كدوم از ما علاوه بر دوستهاي كوچه و خيابان وهم مدرسهاي و هم دانشگاهي و هم كار و... به تعداد متنابهي هم دوست اينترنتي داريم. در مورد دوستان غير اينترنتي، حرف و حديث زياد است و توصيههاي هاي فراواني هم از بزرگاي علم و دين شده است. اما در مورد دوستان اينترنتي، منابع زيادي وجود نداره و همه چي براي اولين بار داره تجربه ميشه..
به نظر من به همان اندازه كه در انتخاب دوست و همنشين وقت و انرژي صرف ميشه به همان اندازه بايد در پيدا كردن دوستان اينترنتي صرف كرد. چرا كه معمولا دوستان اينترنتي با فكر و عقيده و روان آدم سر و كار دارند و آسيبهايي احتمالي آن بيشتر و خطرناك تر خواهد بود..
مثلا من ديشب در مورد دوستهاي اينترنتي كه از اول داشتهآم و الان هم دارم، فكر ميكردم. اون اوايل قضيه خيلي فرق ميكرد. از طرفي من از داشتن يك سيستم هميشه online محروم بودم و اگر هم جايي اينترنت پيدا مي كردم و اگه مي خواستم وارد بحثهاي عمومي با افراد بشوم، اكثرا چت رومهاي عمومي بودهآند كه افرادي با اسمهايي مثل زير بقل مارمولك، فشفشه، قورباغه، حكيم و...توش بودند و بديهي بود كه با اين آدمها نميشه دوست شد و اگه هم ميشد ،دوستيهايمان مقطعي و زمان دار بود. (آخه كي ميره با زير بقل مارمولك دوست ميشه :-) )
اما الان قضيه فرق كرده . خيلي ها دايما به اينترنت وصل هستند و تقريبا در بسياري از خانهها و خوابگاها(ي تهران) اينترنت هست و تعداد افراد Online هم خيلي بيشتر شدهاند. بديهي است كه حضور بيشتر در سايبر، موجب افزايش تعداد دوستان اينترنتي هم خواهد شد.
--
تفكرات چندين ساعته من (البته به طور توزيع شده )در مورد دوستهاي اينترنتي به اين نتجهام رساند كه در انتخاب آنها خيلي اشتباه كرده ام. يا حداقل دقت كافي را مبذول نداشتهآم !!!!
فكر كنم ،اكثر دوستهاي فعليام ، در سايبر بدربخور نباشند و بايد يك تجديد نظر اساسي در باره اين دوستان بنمايم.!!
((اختلافها در حد شئن و اينحرفهاست. يك چيزي تو مايه هاي اختلاف بين زمين و آسمان!!))
(قابل توجه همسايه، ايضا دوستان و دشمنان همسايه!!)
نویسنده: ناصر ساعت
۷/۱۶/۱۳۸۱ ۰۷:۰۵:۰۰ بعدازظهر
لینک 0 نظر
دوشنبه، مهر ۱۵، ۱۳۸۱
من اين ترم درسي دارم به نام تئوري كدينك و بهبينه سازي، كه در اتاق استادمان تشكيل ميشه. و سه نفر هم بيشتر نيستيم..
اين درس در واقع در جهت تكميل مباحث آمار و احتمالي هست كه در دوره ليسانس و فوق خواندهايم.
اينو ميخواستم بگم كه من با اين درس واقعا حال ميكنم. چون مايه رياضياتش فوقالعاده زياد است و قسمت فراموش شدهاي از من كه يك زماني عاشق رياضي بودم را خوب خوب ارضا ميكنه. طوري كه هميشه بعد از كلاس خوشحال و خندان هستم.
اما در عوض يك درس ديگه دارم كه بعد از اينكه درس را گرفتم فهميدم كه چه كلاه گشادي سر اين بنده حقير رفته است !
درسي بود با عنوان فارسي: سنجش از راه دور. من هم كه فكر كردم در مورد e-learning هست اين درس را گرفتم. اما در جلسه اول، استاد محترم در مورد جغرافيا ، خورشيد، لايههاي زمين و ... صحبت كردند. من كه داشتم از تعجب شاخ در ميآوردم وسطهاي كلاس پرسيدم : ببخشيد، ميشه سيلابس درس را بگين !
و بعد از اينكه سيلابس گفته شد هنوز شك داشتم. تا اينكه با پرسيدن نام لاتين درس فهميدم كه آنچه نبايد ميشد شده است. ! حلا وسط ترم مگه ميشه درس عوض كردو مجبوريم كه پاس كنيم.
اسم درس بود remote-sensing . البته خود استاده هم گفت كه قبلا هم خيلي ها اين درس را اشتباهي گرفته اند و در واقع توفيق اجباري شد
اما ناگفته نماند، استاد درس يك آدم خوشاخلاق، خوش برخورد و ماهي است !(اميدوارم خوش نمره هم باشد. آمين)
نویسنده: ناصر ساعت
۷/۱۵/۱۳۸۱ ۱۰:۰۴:۰۰ بعدازظهر
لینک 0 نظر
تا نكند دوست نظر، ضايع است.
سعي من و جهد من و كوشش من.
خدايا دستم بگير و همينجور آروم آروم منو بكش بالا.. تا پيش خودت.. خداياااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
نویسنده: ناصر ساعت
۷/۱۵/۱۳۸۱ ۰۱:۰۰:۰۰ قبلازظهر
لینک 0 نظر
وقتي مثل ب.. ! تا 12 شب كار كني !
وقتي سيستم غذاييات بهم بخوره.
وقتي صبحانه و شام فقط با يك كلوچه سر كني
وقتي 60 تال كار داشته باشي كه به هيچ كدومشون نرسي
وقتي ....
معلومه كه ساعت 2 نصفه شب هم خوابت نخواهد گرفت.
نویسنده: ناصر ساعت
۷/۱۵/۱۳۸۱ ۱۲:۴۵:۰۰ قبلازظهر
لینک 7 نظر